باز باران،
بی ترانه، بی هوای عاشقانه،
بی نوای عارفانه، در سکوتی ظالمانه،
خسته از مکر زمانه، غافل از حتی رفاقت،
حاله ای از عشق و نفرت،
اشکهایی طبق عادت،
قطره های بی طراوت،
دیدن مرگ صداقت،
روی دوش آدمیت…
میخورد بر بام خانه…
نظرات شما عزیزان: