دیگر پس از تو
این زندگی در چشم من جز غمسرا نیست
دیگر پس از تو
از شعر بودن ، در من صدا نیست
دیگر کبوترها همه بشکسته بالند
دیگر اقاقیها همه افسرده حالند
دیگر صفای عشق ها از خانه پر زد
دیگر نوای مهرها در گوش من نیست
جغد پلید غربت از هر سو به بامم پر کشیده
با وای وای شوم خود ، بر کاغذ دل
طرحی ز کابوس شکستن ها کشیده
آئینه دل از هجرت غمگین تو در هم شکسته
چشمان معصوم ، در انتظار رجعت سبز نگاهت ، بر در نشسته
تصویر تاریک شب سرد جدائی ، روی دو بال مرغ بختم نقش بسته
من مانده ام ، با کوله باری از توّهم
من مانده ام با خوابهای پر ز تشویش
من مانده ام تنها و بیکس ، بیگانه از خویش
وز غرش بیداد می لرزد تن من
برگرد ، برگرد
تا با نوازشهای چشمان سیاهت ،
مرهم نهی بر قلب خسته ، مرهم نهی بر قلب خسته
نظرات شما عزیزان: