صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
عشق بيداد من
باختن يعني لحظه عشق
جان سرزمين يعني يعني
زندگي پاک عشق ليلي و
قمار من مجنون
در عشق يعني ... شدن
ساختن عشق
دل يعني
كلبه وامق و
يعني عذرا
عشق شدن
من عشق
فرداي يعني
كودك مسجد
يعني الاقصي
عشق من
عشق آميختن افروختن
يعني به هم عشق سوختن
چشمهاي يكجا يعني كردن
پر ز و غم دردهاي گريه
خون/ درد بيشمار
عشق من
يعني الاسرار
كلبه مخزن
اسرار يعني
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای که چقدر سرده میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم از اینجا تا دمه در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودنه با هم محاله پیشه من باشی برم سر گرم کاری شم میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خود
*******************************
تمــام شعــرهــای عــاشقــانــه جهــان
شبیــه تــوانــد!
تــو امــا،
پشــت استعــاره ای ایستــاده ای
کــه بــه ذهــن هیــچ شــاعــری
نخــواهــد رسیــد . . .
*******************************
عاشقانه هایی که برایت مینویسم
مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند!
یخ میکنند و باید دور ریخت!
فنجانت را بده دوباره پر کنم
*******************************
تــو چنــان زیبــا شــده ای میــان شعــرهــایــم،
کــه گمــان نکنــم خــودت هــم بــدانــی
ایــن کــه داری مــی خــوانیــش،
خــودِ تــویــی . . .
*******************************
ایــن بــار هــم کــه
تــاول پــاهــایــم خشــک شــود،
دوبــاره عاشقــت میشــوم!
دوبــاره راه مــی افتــم!
دوبــاره
گــم مــیشــوم . . .
همیشه رفتن بهترین نیست گاهی میان رفتن وماندن هیچ فرقی نیست
چه قهر باشیم چه آشتی اصل درست این است که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چنین گفت زرتشت:...عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه زیباست بخاطر تو زیستن
وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛ وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو، مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت، زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست، وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛ برای تو می تپد دوست دارم تا اخرین باقیمانده ی جانم تو را عاشق کنم زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته نفس کشیدن من تنها با یاد اوری زنده بودن تو امکان پذیر است همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تو را میبینم برایم کافی است و قانع کننده است که زندگی زیباست اگر روزی از دیار من سفر کنی با چشمانی نابینا شده از گریستن در نبودت جای قدمهایت را بر روی سنگفرش خیابان گل باران میکنم