ی تنها میان موجی از احساس
نوشتم قصه ای زیبا، ز شبهای غم و باران
نوشتم خاطراتم را
به روی لوحی از احساس
به یاد روز بارانی، به یاد لحظه ی آخر
به یاد آن نگاه گرم و شیرینت
شبی تا صبح لرزیدم
قدم هایت به یادم هست
و اما در کنار تو
قدمهایم که گویی در سرای نور
نظرات شما عزیزان: