هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
هرجا که دلت میخواهد برو…
باز هم آرام نگیری…
و اما من…
بر نمیگردم که هیچ!
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی و با خاطراتم قدم بزنی!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت،
فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد،
نظرات شما عزیزان: