گفتمش آغاز درد عشق چیست؟
گفت آغازش سراسر بندگیست
گفتمش پایان آن را هم بگو
گفت پایانش همه شرمندگیست
گفتمش درمان دردم را بگو
گفت درمانی ندارد، بی دواست
گفتمش یک اندکی تسکین آن
گفت تسکینش همه سوز و فناست
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟
گفت آغازش سراسر بندگیست
گفتمش پایان آن را هم بگو
گفت پایانش همه شرمندگیست
گفتمش درمان دردم را بگو
گفت درمانی ندارد، بی دواست
گفتمش یک اندکی تسکین آن
گفت تسکینش همه سوز و فناست
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که
خیره شده اند به نوشته های تلخ ...
چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،
که حرف دلشان باشد...
دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!
دنبال کسی که بگوید
حرفهایی که گفتنشان سخت است ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...
دوس دارمتو لحظه های شادی و غم زندگیم احساست کنم....
دوس دارم وقتی تو خاطره هام کنکاش میکنم یه گوشه ای از این خاطره ها باشی....
دوس دارم وقتی یه لحظه بهت فک میکنم دلم بلرزه....
دوس دارم وقتی شب به ماه نگاه میکنم احساس کنم چشمای کسی که به یادمه این ماه و نگاه کرده....
دوس دارم وقتی اهنگیو گوش میدم بازمزمه هام احساستو نوازش کنم....
دوس دارم با هر پک قلیون هم زمان با دودش برم تو عمق خاطره هامون....
و
دوس دارم وقتی به دوست داشتنت فک میکنم احساس کنم یکی هم لا به لای صفحه ی زمان دوستم داره.....
تو عاشق میشوی
من چشم هایم را می بندم
باد تو را می برد ...
صدایت را از دور می شنوم
پشت کوه ها،
زیر برف ها،
با سمفونی باد...
ولي يه نوشته , به اين سادگيا
پاک شدني نيست .
گرچه پاره کردن يک کاغذ
از شکستن يک قلب
هم ساده تره ولي تو
بنويس ..
تو ...
بن...
همیشه نمی توان زد به
بیخیالی و گفت:
تنها آمده ام …. تنها می روم !
یه وقتایی
حتی برای ساعتی یا دقیقه ای
کم می آوری
دل وامانده ات یک نفر را می
خواهد !
اینجا دقیقا همون جاییکه
میتونی حرفات رو به گوش اونی
که دوستش داری برسونی....
بیا ای دل کمی وارونه گردیم /
برای هم بیا دیوونه گردیم /
شب یلدا شده نزدیک ای دوست/
برای هم بیا هندونه گردیم
عشق را دوست دارم
ولی از مردها می ترسم!
سلام
را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ،
پس هستم این چنین می گذرد
روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم
تنهایی
یعنی یه وقتهایی هست
میبینی فقط خودتی و خودت!
رفیق داری…
همــــــــدرد نداری!
.
خانواده داری…
حمــــــــایت نداری!
.
عشق داری…
تکیـــــــــه گاه نداری!
.
مثل همیــــشه….
همه چــــــی داری…
و هیـــــچی نداری!
تنهایی
را بلند ترین شاخه ی درخت خوب می فهمد.
انگار بزرگ شدن
و اوج گرفتن
دلیل تنهاییست!
راستی خدا
از بزرگی تنهاست
یا از
تنهایی بزرگ؟
تو
چی می فهمی
از روزگارم
از دلتنگیام؟؟
واسه اونایی
که نرسیده از راه
میشن منتقد همه چی
دان زندگیم
حرفی ندارم ...
بهانه هایت برای رفتن چه بچگانه بود...
چه بی قراربودی زودتربروی....
ازدلی که بی اجازه واردش شده بودی...
من سوگوارنبودنت نیستم!!!
من شرمساراین همه تحملم....
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و
مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!
گرما بخشیدی...؟!
یا
سوزاندی...؟!!
در حقیقت عشق یعنی سادگی
در کمال برتری افتادگی
عشق یعنی پاک در عصر فساد
آب ماندن در دمای انجماد
عشق یعنی ترک هر وابستگی
عشق یعنی مخلصی وارستگی
عشق یعنی عزت ایران زمین
عشق یعنی حمد رب العاالمین
عشق یعنی دیدن روی نگار
عشق یعنی دردهای ماندگار
عشق یعنی معنی ایثار و جان
عشق یعنی می روم من تو بمان
عشق یعنی فهم معنای عبور
عشق یعنیصد سبد باغ حضور
عشق یعنی زخمها را التیام
عشق یعنی مثنوی نا تمام
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتطار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عاشق عاشق تر
نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه ديدار اين خونه
فقط خوابه ، تو كه رفتي هواي خونه تب داره ، داره از درو ديوارش غم
عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ، بيا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش
حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و گنجشك كلاغاي
سياه پوشن ، چراغ خونه خوابيده توي دنياي خاموشي ، ديگه ساعت رو
طاقچه شده كارش فراموشي ، شده كارش فراموشي ، ديگه بارون نمي
باره اگر چه ابر سياه ، تو كه نيستي توي اين خونه ، ديگه آشفته
بازاريست ، تموم گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ، ديگه از
رنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت
گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو
به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري
گفتم كه تو مي دوني،سرخاك
تو مي ميرم ، ولي
تا لحظه مردن
نمي گيرم
دل از
تو
نیازی نیست وجود نا آرامم را آرامش بخشی
دستت را در دستم بگذاری
نگاهت را درچشمان غمگینم بدوزی
صدای نامنظم تپیدن قلبم رابشنوی
بغض را از صدایم بگیری و عاشقانه در گوشم زمزمه کنی که دوستم داری
به هیچ کدام نیازی نیست
فقط به من اطمینان بده که در قلبت به مساحت تنها یک یاد جا دارم
همین برایم کافی است...
دلتنگ که میشوی دیگر انتظار معنا ندارد
یک نگاه کمی نامهربان
یک واژه ی کمی دور از انتظار
یک لحظه فاصله
میشکند بغضت را !!!
از تو انتظار نداشتم (3) |
از تو انتظار نداشتم بسپریم دست خدا بگی راه ما دوتا از اولش بوده جدا همه ی مردم اینجا قصه مونو می دونن آخر قصه ولی چقدر غم انگیزه و زشت آخه کی خیال می کرد پادشه قلب من با من دیوونه ی عاشقش اینجوری کنه ؟ |
فکر نکن ... |
فکر نکن دوست دارم یه عادته ! حقیقته فکرنکن عاشق شدن حماقته ! به خدا لیاقته فکر نکن یه وقتی دل راحته ! به خدا یه غربته ... فکر نکن تو این دو روز زندگی شبیه من فراوونه یه لحظه چشماتو ببند ، گذشتن از من آسونه ... |
خیابان های تنهایی دلی ولگرد می خواهد
آوازم بی تو سکوتی سرد می خواهد
برایت می مردم شاید برایم تب کنی
ولی حتی نپرسیدی دلت هم درد می خواهد ...
اگه ممکنه ... |
اگه ممکنه یه کم بهم اهمیت بده توی آغوشت به من احساس امنیت بده اگه ممکنه نگو چشم تو دنبال کیه ... اگه قلبت عاشقم نیست نگو عاشق کیه ... اگه ممکنه به عشقم احترام بذار وقتی که با منی اسم یکی دیگه رو نیار اگه ممکنه نگو ، خبر نده از حادثه مرگ من بهتره که سر زده از راه برسه نگو اون روزایی که قرارمون بهم می خورد کی برای صرف قهوه تو رو با خودش می برد ... اسمشو نگو می ترسم از شنیدنش ... |
هرچقدر می خواهی
دروغ بگو
باور می کنم
مثل امضای آخر نامه ات
که گفتی از خون است
و طعم آب انار می داد!
فقط بذار عشقت مال من باشه !!!!!! |
شونه هام وقف سرت وقف تموم گریه هات چشم من وقف نگات وقف تموم خنده هات گوش من وقف صدات وقف تموم قصه هات لب من وقف لبات وقف تموم بوسه هات خود من وقف وفات وقف تموم غصه هات عمر من هدیه به تو وقف تموم لحظه هات ... |
وَقــتــے بـــہ جـاے "عـَــزیــزَم " بــِـهِـم میگــے " عــزیـــز "
یـَـعـنـے یــــہ ِعـَـزیـــزِ بــے صـــاحــِــب
عـــَـزیـــــــزے ڪــہ هــَــنـوز عــــَـزیـزه
وَلــے مـــالِ تــو نــیـسـت
شـِــنـیـدَنِــش ڪــہ دَرد داره
گــُــــفـتـــَــنــِــشـو نـِـمــے دونــَـم